آدمها در چشم به هم زدنی خاطره میشوندگاهی وقتها خاطره ها انقدر رنج آور می شوند که از آنها فرار می کنیچون تاب و تحمل خوشی های آن لحظه ها را هم نداریآدمها در خاطره ها گاهی زیبا تر از حد تصورندانقدر که با هر مرور خاطره یک عمر اشک میریزیآنوقت کاش ها به ذهنت حمله می کنندچقدر ای کاش در ذهنت صف می کشندکه تا چند وقت پیش جایشان را باحتما کار
درستی بوده پر می کردیمولی وقتی کار از کار میگذرهبی خیال شرایط آن خاطرات می گوییای کاش چنین می کردم ای کاش چنان می کردمتا وقتی ای کاش ها در ذهنتان جانشین زمزمه های خاطراتتان نشدهدرست ترین
تصمیم را بگیریدآدمها بر اساس شرایط و زمان تصمیم می گیرندو حالا می دانمپریشانی ها و پشیمانی هایم در مرور خاطراتم اصلا کار درستی نیستواژه ها در ذهنم مرا به سمت شاید ها و اگر ها می کشانندولی همین کلمات در شرایط و زمان خودش بی معنا می شوندخلاصه خواستم بگویمهرگز از تصمیم های درست یا غلط گذشته پشیمان نباشیدشاید بعضی ها بدون در نظر گرفتن شرایط تصمیم گرفته اند که نادرست بودهاما کسی که بر اساس شرایط موجود تصمیم گرفتهپشیمانی بی معنا ترین کار دنیاست + نوشته شده در بیست و هشتم مرداد ۱۴۰۲ساعت ۱۲ ب.ظ  توسط پرستو ی مهاجر | عشق آرماني...
ما را در سایت عشق آرماني دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : fahimehrajabi بازدید : 47 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1402 ساعت: 14:08